موضوع: <-CategoryName->
|
![www.roodebor.com -1183 روده بر.کام | www.roodebor.com](http://roodebor.com/wp-content/uploads/2011/08/www.roodebor.com-11831-300x200.jpg)
مرد متاهل با منشی خود رابطه داشت. یک روز باهم به خانه منشی رفتند و تمام بعد از ظهر باهم بودند و از خستگی به خواب رفتند.
ساعت هشت شب مرد از خواب بیدار شد، به سرعت مشغول پوشیدن لباس شد و در همین حال از معشوقه اش خواست تا کفشهایش را بیرون ببرد و روی چمنهای باغچه بمالد تا کثیف به نظر برسد.
بعد از پوشیدن کفشها به سرعت راهی خانه شد.
در خانه همسرش باعصبانیت فریاد زد: تا حالا کجا بودی؟…مرد پاسخ داد: من نمی توانم به تو دروغ بگویم، من با منشیم رابطه دارم و ما تمام بعد از ظهر را باهم بودیم !!!
زن به کفشهای او نگاه کرد و گفت: دروغگوی پست فطرت من میدانم که تو تمام بعد از ظهر را مشغول بازی گلف بودی.
نظرات شما عزیزان:
|
نویسنده:
javad |
تاریخ: شنبه 1 مهر 1391برچسب:به همسر خود راست بگویید داستان پند آموز و خنده دار و جالب, داستان حکیمانه و زیبا, داستان طنز جالب, داستان طنز کلک رشتی, داستان طنز کوتاه و بازی گلف, داستان فلسفی و زیبا, داستان پند آموز و زیبا, داستان کوتاه حکمت آموز, داستان کوتاه مرد ماهی فروش, داستان کوتاه مرد متاهل و رابطه, داستان کوتاه و جالب و طنز, داستانک طنز راستگویی به همسر, داستانک طنز کوتاه فوایذ راست گویی به همسر خود, داستانک کوتاه و جالب, رابطه با منشی, |
|
|
|
|